|
در مجموعه مقالات حکمرانی و در نوشتار گذشته (بخش هشتم) به بحث و توضیح درباره نظریهها و رویکردهای حکمرانی در قرن هفدهم با تمرکز بر آراء و نظریات بیکن و هابز پرداختیم. در نوشتار کنونی نیز بهواسطه تعدد آراء اندیشمندان در قرن هفدهم به ادامه مبحث گذشته پیرامون قرن هفدهم پرداخته و آراء و نظریات مونتسکیو و لاک را مورد بررسی قرار میدهیم.
فلسفه سیاسی شارل دو مونتسکیو (Montesquieu)
کتاب روح القوانین مهمترین اثر مونتسکیو پیرامون فلسفه سیاسی است که برای اولین بار و با انتشار این کتاب، علوم سیاسی در ردیف فرهنگ فلسفی قرار گرفت و همانطور که از نام آن پیداست با موضوع قانون ارتباط دارد. روح القوانین از مهمترین آثار مونتسکیو در روند شکلگیری جنبش روشنگری فرانسه محسوب میشود که در تدوین بیانیه اساسنامه ایالات متحده آمریکا و اساسنامه شورای انقلاب فرانسه مورد استفاده قرار گرفته است.
صلح، قوانین مربوط به بقای نسل و میل به حیات از مهمترین قوانین طبیعی هستند که توجه به آنها لازمه هر حکومتی است |
این کتاب نیز همانند سایر آثار دوران روشنگری که به شرح طبیعت پرداختهاند آغاز میشود. مونستیکو بر اساس توضیحی که درباره طبیعت ارائه میدهد چنین نتیجه میگیرد که صلح اولین قانونی است که در طبیعت یافت میشود و مسألهای است که هر انسانی برای حفظ جان خود باید در جست و جوی آن باشد. نظر مونتسکیو درباره صلح در مقابل نظر توماس هابز قرار دارد که صلح را نتیجه یک قرارداد اجتماعی میدانست و نه حق طبیعی. از دیگر قوانینی که مونتسکیو در کتاب روح القوانین به آنها اشاره کرده است قوانین مربوط به بقای نسل و همچنین میل به حیات است که همه این موارد نیز همچون صلح از قوانین طبیعی به شمار میآیند.
انتخاب نوع حکومت باید بر اساس شرایط فرهنگی، مذهبی و اقلیمی هر ملتی صورت پذیرد |
یکی از جالب توجهترین مسائلی که مونتسکیو در طرح جامعه ایدهال خود مطرح میکند توجه به شرایط فرهنگی، مذهبی و اقلیمی ملتهاست که تحت عنوان روح ملی از آنها نام میبرد و بر همین اساس این نظر را بیان میکند که هر ملتی بر اساس ویژگیها و شرایط خود میبایست نظام حکومتی مخصوص به خود را نیز داشته باشد که منطبق بر آداب و عقاید و زندگی مردم آن سرزمین باشد. مونتسکیو بر این باور بود که بهترین نظام سیاسی در هر سرزمینی، نظامی است که به بهترین شکل با خواستههای مردم آن سرزمین هماهنگ و متناسب باشد. مبنا و منشا هر حکومت مطلوب و مشروعی، آداب و رسوم، عرف و تمایزات یک ملت است. بر اساس همین دیدگاه مونتسکیو که هر سرزمینی باید حکومت متناسب با شرایط خود را داشته باشد، او بیان میدارد که افراد جامعه نیز باید بر اساس نوع حکومت سرزمین خود تعلیم و آموزش متناسب با آن را نیز فرا بگیرند.
مونتسکیو در «روح القوانین» حکومتها را به سه گروه تقسیم میکند: جمهوری، سلطنتی، استبدادی و به توضیح ویژگیهای آنها میپردازد. حکومت مورد قبول او حکومت نوع جمهوری است که بهواسطه آن تمام ملت یا بخشی از آن بر کشور حکومت میکنند. در سیر مطالعات انجام شده حکومت جمهوری برای اولین بار در آراء و نظریات ارسطو مطرح میشود که در سلسله نوشتارهای حکمرانی (قسمت چهارم) به آن اشاره شد. نکته قابل تأمل در حکومت جمهوری مونتسکیو تأکید بر اصل تقوا (اخلاقی، دینی، سیاسی) است که شکلدهنده و اساس یک حکومت جمهوری است. تقوای سیاسی از نظر مونتسکیو مترادف با وطنپرستی و برابریخواهی انگاشته میشود.
ارزشهای مطرح در نظریه سیاسی مونتسکیو عبارتند از: عشق به وطن، برابریخواهی، عدالت و آزادی |
حکومت سلطنتی از نظر او حکومتی انحصارطلب و خودمحور است که بر اصل افتخار و شکوه شکل میگیرد و پادشاه با توجه به قوانینی که خود وضع کرده است حکومت میکند از طرف دیگر حکومت استبدادی را نیز حکومتی بر پایه بردگی و اسارت مردم میشمارد که اصل ترس و ارعاب بر آن سیطره دارد و خودکامگی فرمانروا از محدودیتی برخوردار نیست.
عشق به وطن، برابری خواهی و آزادی از ارزشهای مطرح در نظریه سیاسی مونتسکیو به شمار میآیند که تحقق عدالت و برابری و همچنین عشق به وطن را در سایه حکومت جمهوری مبتنی بر دموکراسی ممکن و میسر میپندارد.
مطرح کردن نظریه تفکیک قوا بهعنوان راهکاری جهت ایجاد عدالت و آزادی و مانع استبداد |
از دیگر موارد حائز اهمیت در فلسفه سیاسی مونتسکیو تفکیک سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه است که نشان دهندهی بینش عدالت خواهی و همچنین بیان کننده آگاهی در فلسفه اوست که در بسیاری از قوانین اساسی کشورها نیز مورد تحقق و پذیرش قرار گرفته است. او این اصل را به عنوان راهکاری جهت جلوگیری از بروز استبداد در حکومتها عنوان کرده است.
از نظر او تفکیک این سه قوه از یکدیگر اساس دموکراسیهای قانونی است که مستقل بودن هر قوه از سایر قوهها و عدم دخالت آنها در کار یکدیگر از موارد مهم به شمار میآید. مونتسکیو این نظریه را نیز مطرح میکند که وجود پارلمان یا مجلس که متشکل از نمایندگان منتخب نظام جمهوری هستند نیز برای نظارت بر فعالیتهای سه قوا امری ضروری است. هدف اصلی مونتسکیو در ارائه فلسفه سیاسی توجه به ارزش، اصالت و آزادی انسانها است.
ارزش و اصالت انسانی مقدم بر هر مسألهای است که در نقطه مقابل قدرت قرار میگیرد |
بر همین اساس او را باید نظریهپرداز مخالف قدرت پنداشت چرا که در نظریه قدرت، مسأله گسترش حوزه قدرت و کشورگشایی در میان میباشد که در نقطه مقابل آزادی و اصالت انسانی قرار میگیرد که از نظر مونتسکیو این دو مسأله یعنی آزادی و قدرت کاملاً با هم منافات داشته و در تضاد با یکدیگر هستند. او قوانینی را که آزادی انسانی را تأمین و تضمین میکند و همچنین مانع استفاده از ابزار قدرت علیه ملت و شهروندان میشود، ضامن اصلی تداوم داشتن حکومتها و نظامهای سیاسی میداند که عشق به وطن و برابری و عدالت را به ارمغان میآورد.
رویکرد لیبرالیسم یا همان آزادی خواهی بزرگترین مسأله در فلسفه سیاسی مونتسکیو است |
به طور کلی رویکرد لیبرالیسم (Liberalism) یا همان آزادیخواهی بزرگترین مسأله در فلسفه سیاسی مونتسکیو است. اگر چه او مسأله تفکیک قوا را مطرح میکند و به همین واسطه شهرت جهانی پیدا کرده است اما تمامی فلسفه او و نظام حاکم بر سیاستی که مطرح میکند بر حول و محور آزادی میچرخد. آزادی مورد نظر او یک آزادی اعتدالگونه است که در تقابل با نظام خودکامه یا استبدادی قرار میگیرد. علت نامگذاری لیبرالیسم مورد نظر او به اعتدالی به واسطه وجود قانون در کنار آزادی است که همین مسأله با تفکیک سه قوا و ایجاد تعادل میان آنها صورت میپذیرد.
مونتسکیو پدر لیبرالیسم اعتدالی، منظور از آن ترکیب متناسب و متعادل آزادی و قانون است |
بنابراین نظریه تفکیک سه قوا به مثابه تضمینی برای پاسداری از آزادی و همچنین به عنوان راهی برای تاسیس یک حکومت اعتدالی محسوب میشود. از نظر مونتسکیو با نهادینه کردن مسأله آزادی در قانون و تدوین یک قانون اساسی مبتنی بر آزادی، علاوه بر تحکیم وطنپرستی و برابری میان افراد جامعه، میتوان به ثبات در نظام سیاسی نیز دست یافت.
نویسنده: نفیسه رضوانیزاده